گفتگو با خانواده معظم شهید والامقام مرتضی ایزانلو_مدافع امنیت

گفتگو با خواهر بزرگوار شهید مرتضی ایزانلو_مدافع امنیت 

 

*مجری کانون فرهنگی رهپویان شهدای جهان اسلام :

بسم رب الشهدا و الصدیقین

امام خامنه ای: «بازماندگان شهدای عزیزمان و بیش از همه، مادر و پدر و همسر و فرزندان شهیدان، در شأن و ارزش الهی، بلافاصله پشت سر شهیدان عالی‌ قدر قرار دارند. خاطره‏ شهدا را باید در مقابل طوفان تبلیغات دشمن زنده نگهداشت» سلام علیکم امشب نیز در خدمت یکی از خانواده های بزرگوار شهدا خواهرشهید مرتضی ایزانلو هستیم از خواهرشهید کمال تشکر را داریم که دعوتمان را پذیرفتند...... *خورشید، بزرگ ترین مؤذن صبح است و شهید، والاترین مکبر آزادگی؛ و کدام تکبیر، رساتر و فراگیرتر از شهادتینی که در بی تعلق ترین ثانیه های زندگی، بر زبان شهید جاری می شود؟! آری! رهایی، محصول دل سپردگی مردان جهاد، به عالمی فراتر از خاک است؛ محصولی که توازن عقل های زمین را درهم می شکند. پس سلام بر شهدا که ایستاده می میرند. لطفا خودتان را معرفی بفرمایید چه نسبتی با شهید دارید **خواهر بزرگوار شهید : بسم الرب شهداوصدیقین باسلام خدمت شما دوستان عزیز گروه خادمین شهدا بنده خواهر شهید مرتضی ایزانلو شهید امنیت هستم *: علیکم سلام ممنونم که دعوت مارو پذیرفتید لطفااز دوران کودکی شهید بزرگوار بفرمایید. **: داداش مرتضی پسری شوخ طبع کنجکاو وفعال وباهوش خجالتی وسر به زیر کمی هم شلوغ کار بود. *: شهید چه مقطعی تحصیل کردند؟ **: دیپلم رشته تجربی *: از خصوصیات اخلاقی و ویژگی های بارز شهید بفرمایید. **: بسیار احترام به بزرگتر ها ومخصوصا به پدر ومادر داشت شوخ طبع ومهربان ودست ودلباز وخیلی به صله رحم اعتقاد داشت از غیبت وقضاوت بیزار بود. *: شهید بزرگوار متاهل بودند یا مجرد. از شهید چند فرزند به یادگار مانده است. **: متاهل بودن ویادگاری به اسم امیر محمد دارند *: خدا حفظشون کنه ان شاالله به کدام یک از ائمه ارادت بیشتری داشتند؟ به کدام یک از ائمه ارادت بیشتری داشتند؟ **: امام زمان(عج) *: آیا خانواده موافق رفتن ایشان به سیستان بودند **: شاید برای همین روز سه شنبه هم شهید شدن سه شنبه های مهدوی داداش مرتضی به خاطر جانبازی پدراز سربازی معاف بودن اما برای علاقه ای که به نظام وخدمت به کشور داشت به این راه رفت وپنچ سال در مشهد بودن بعد به سیستان و بلوچستان شهرستان مهرستان اعزام شدند که یک سال بعد به شهادت می‌رسند. *: آخرین وداعتان چگونه بود؟ چند روز قبل از شهادت با شماصحبت کردند؟ **: آخرین دیدار ما همان سالی بود که شهید شدن قبل از عید قربان منزل ما بودن خیلی هم با هم خوش بودیم وخاطره های زیبایی داریم شب قبل از همان روز شهادت تلفنی صحبت کردیم البته ما هر شب تصویری صحبت میکردیم. *: نحوه شهادتشان چگونه بود چه طور از شهادتشان مطلع شدیدو واکنش خانواده چه بود. **: صبح روز سه شنبه سال 98روز 16 مهر ماه پسر عمه ام به شوهرم خبر داده بودن دیدم خیلی بیقراری میکنند هر چی ازشون پرسیدم جواب منو ندادن و با سرعت به منزل پدرم رفتن هر چی زنگ زدم یه جوابی میدادن تا اینکه گفتن خودتو آماده کن بیا خونه پدرت وقتی رسیدم اونجا دیدم مادرم هم خبر نداره اما ته دلش برای داداش مرتضی نگران بود پدرم سر کار بود وبرادر دیگم مدرسه بود با صدای بلند پرسیدم چه اتفاقی افتاده نکند برای بابا، سرشو به اشاره این که نه تکون داد، دوباره پرسیدم برای داداش مجتبی اتفاقی افتاده باز به اشاره گفتن نه،،، نمیخواستم از داداش مرتضی چیزی بپرسم چون دور بود تو شهر غریب بودن اما باز پرسیدم وایشون با چشمان گریان واسترس گفتن بله ورفتن بیرون دیگه نفهمیدم چی به سرم آمد وفقط میگفتم خدایا داداش مرتضی مو خودم سپردم به قرآن خدایا مواظبش باش آخه دفعه اولی که رفتن مهرستان تنها رفتن تا جاشون ودرست کنند بعد با خانواده برن من خودم براش قرآن وآب آوردم تا از زیر قرآن راهیش کنم. منطقه رااشرارناامن کرده بودند ازکلانتری نیرو خواسته بودندچون مهرستان شهرستان کوچکی بودبرای ماموریت ها ازتمام ارگانها نیرو می‌خواهند برادربنده ازرسته اگاهی بودواوهم طبق معمول همیشه اولین نفراماده باش برای ماموریت ها بودخلاصه به دنبال اشرار میروند حین برگشت ماشین کلانتری(تویتا) واژگون میشود وبرادر من ازسرنشینان ماشین تنهااو به درجه رفیع شهادت نائل میشوندراننده وسرباز هم مجروح می‌شوند. *: ایا شهید وصیت نامه ای داشتند اگر بله لطفا بفرمایید و‌متن کامل انرا هم بگذارید **: داداش مرتضی فقط یه دست خط برای نازدانه اش امیر محمد جان نوشتن *: مزار شهید بزرگوار کجاست **: 16 روز قبل از شهادت نوشتن مشهد جاده سیمان نرسیده به روستای فارمد کوچه ی آهک صانع. *: آیا از شهید بزرگوارکتابی هم به چاپ رسیده اگربله لطفا نام کتاب قرار دهید ؟ **: خیر *: اگر خاطره ای از شهید دارید لطفاً بفرمایید. **: تموم لحظات ما باهم خاطره بود اما همون روزای آخر که به مرخصی آمده بودن چون من خیلی با داداش بودم شوهرم بهشون گفت مرتضی اینقدر که خواهرت وبا خودت هر جا میری وتنهاش نمیزاری شدم عبدالله که حضرت زینب همیشه وهمه جا با برادرش امام حسین میرفت داداش مرتضی هم گفت پس بزار با خودم ببرم مهرستان خاطره دیگه این که خاطره ای ک من ازش دارم اینکه روز امتحان توشهری گواهینامه با من وزنداداشم امد تازه به شوهرم گفت توهم بیا اونم با تعجب گفت چرا من با لحن اذیت کننده ای گفت بریم هر وقت ماشینو خاموش کردندبهشون بخندیم اون روز دفعه اول من ودفعه ی دوم زنداداشم بود که من رد شدم وزنداداشم قبول شد واین که این نام نویسی برای گواهینامه رو داداش مرتضی برام نوشت درست دوروز بعد از تولد خودم. *: چه توصیه ای به جوانان دارید **: حرف من به جوانان اینه که از منش شهدا بخوانید شهدایی که چگونه شهیدانه زندگی کردن شهید من به مانند تمام شهیدان به پدر ومادر خیلی احترام میگذاشت همین احترام او باعث شد جام شهادت رو بنوشد واین که از همه مهمتر پشت ولایت فقیه باشند داداش مرتضی در یک پیام به یکی از دوستانشون که از شهادت حرف میشه میگن رهبر عشقمه که اگه تونستم براتون پیام ومیفرستم. *: اگر دلنوشته ای دارید و سخن و حرفی که مایلید لطفا قرار بدید. **: نامه ای به برادرشهیدم شهیدمرتضی ایزانلو سلام برادرجانم..... تنهاپرنده ی درآسمانم،تنهاستاره ی شبهایم،تنهاگل خوشبوی باغم...من توراهمینجادرکنارخودم میبینم همینجاانشسته ای کنارمن.... خوب فهمیده ای که چقدردوستت دارمت..چندلحظه به وسعت تمام لحظه هایی که نبودی بنشین ونگاهت رابمن ببخش وقلب زخمی ام راتیمارکن...دلتنگی هایم راآرام کن..نرو...لااقل ازخیال هرشب من کم نشو،توهرگز بی من سفر نرفته بودی باورنمیکنم چگونه دلت آمداین باردست خواهربرادری مان راجداکنی چطور دلت آمدکه برای همیشه بروی ودیگر نمانی.... من بی منت وبی هیچ قید وشرطی دوست داشتنم رافریاد میزنم.. آرام جانم،،،توبارانی...بارانی ازلبخند بارانی ازگل بارانی ازمهر...بارانی که زندگی مرا،کویرخشک قلبم راجانی تازه بخشید...حواسم هست که توتنهامعجزه ی زندگیم هستی انگارآمده بودی تامزه خوشبختی رابچشم اماچه کوتاه بودلحظه های خوشیه من.... چقدر دنیا بی وفاست که توراناگهانی ازمن گرفت وبرای همیشه تبسم زیبای لبانت رابه یادگار درقاب خانه قلبم حک نمود..... ازطرف خواهرت *: شادی روح امام شهدا شهدای گمنام سردار شهید حاج قاسم سلیمانی وشهدای مدافع وطن خصوصا شهید مرتضی ایزانلو و صبوری دل خانواده شهید ۱۴گل صلوات اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم. **: الهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم *: بسیار ممنونم از اینکه شهید بزرگوار را مهمان دلهایمان کردید ان شاالله بتوانیم پیرو راه و سیره شهدا باشیم. **: بنده هم به نوبه ی خودم تشکر میکنم امیدوارم شهدا از ما راضی باشند