پایگاه خبری مجمع جهانی خادمین شهدا

نشر اخبار مجمع جهانی خادمین شهدا _ارتباط با مدیر :ایتا @hamedani_52ir

پایگاه خبری مجمع جهانی خادمین شهدا

نشر اخبار مجمع جهانی خادمین شهدا _ارتباط با مدیر :ایتا @hamedani_52ir

سلام خوش آمدید

گفتگو با خواهر بزرگوار شهید محمد رضا یزدانی/مجمع جهانی خادمین شهدا.کانون فرهنگی رهپویان شهدای جهان اسلام...

 خبرنگار مجمع *: بسم رب الشهدا و الصدیقین امام خامنه ای: «بازماندگان شهدای عزیزمان و بیش از همه، مادر و پدر و همسر و فرزندان شهیدان، در شأن و ارزش الهی، بلافاصله پشت سر شهیدان عالی‌ قدر قرار دارند. خاطره‏ شهدا را باید در مقابل طوفان تبلیغات دشمن زنده نگهداشت» سلام علیکم امشب نیز در خدمت یکی از خانواده های بزرگوار شهدا خواهر شهید محمدرضا یزدانی هستیم از خواهربزرگوارشهید کمال تشکر را داریم که دعوتمان را پذیرفتند دل که هوایی شود، پرواز است که آسمانیت می کند و اگر بال خونین داشته باشی دیگر آسمان، طعم کربلا می گیرد دلها را راهی کربلای جبهه ‌ها می کنیم زیارت نامه شهدا

 لطفا خودتان را معرفی بفرمایید بزرگوارچه نسبتی با شهید دارید خواهر بزرگوار شهید**: بسم رب الشهدا الصدیقین من هانیه یزدانی خواهر شهید محمد رضا یزدانی هستم *: بسیار ممنونیم که دعوت مارو پذیرفتید لطفا بیوگرافی کوتاهی از شهید بزرگوارربفرمایید : زنده باشیدممنون از دعوتتون محمدرضا پسری مهربون و خیلی شوخ طبع بود، شغلش گچ کاری بود

 *: از خصوصیات اخلاقی و ویژگی های بارز شهید بفرمایید : خیلی شوخ طبع و خیلی خوش خنده بودن و علاقه خاصی به مادرم داشتند *: شهید بزرگوار در خصوص دفاع از حرم و شهدای مدافع چه نظری داشتند : اینکه وظیفه هر مسلمانی هسته ک برای حفظ حرمت دختر حضرت علی برن سوریه ودفاع کنن *: کوچه‌هامان پراز سیاهی بود،شهر را از عزا درآوردند چشم‌های ستاره‌ها خندید ،ماه را سمت دیگر آوردند شاخه‌هایی که سرفرازانند میوه‌هایی که جلوه‌ی باغند مادران مثل ام لیلایند، که پسر مثل اکبر آوردند  روی تابوت‌هایشان بستند پرچمی که به رنگ خورشید است     فاطمیون فداییان حرم، سرورانی که سر برآوردند قصه‌ها را یکی یکی خواندند، آخر ماجرا سفر کردند عاشقی هم برایشان کم بود، عشق بردند و باور آوردند

از چه زمانی زمزمه های رفتن شان به سوریه شروع شد. واکنش های خانواده نسبت به این تصمیم چه بود؟ : به مدت سه سال رفتندسوریه. اوایل راضی نبودیم اما بعد چند بار محمد رضا رفت و از سوریه برگشت با مادرم صحبت کردندو ایشون هم گفتند به دختر علی، میسپارمت. *: وقتی محمدرضا، بار اول مخفیانه به سوریه رفته است؛ «فکر می‌کردم برای کار به تهران رفته است اما آنجا که بود، به برادر بزرگش قاسم‌علی خبر داد که در سوریه است. ما باورمان نمی‌شد و فکر می‌کردیم شوخی می‌کند. مدتی گذشت و از او خبری نداشتیم. چند ماه بعد به خانه برگشت. تا دیدمش، گفتم: «مادرجان! کجا رفتی؟ خانه خاله که نیست؛ دعوا و جنگ است.» خندید و جواب داد: «مامان! می‌دانستم که جنگ است. من برای دختر علی(ع) و بی‌بی‌رقیه‌(س) می‌روم. کی از بی‌بی‌ها حمایت کند؟ آن‌ها غریبند. آن دنیا جواب امام‌حسین‌(ع) و حضرت علی(ع) را چطور می‌دهی؟»»

به کدام یک از ائمه ارادت بیشتری داشتند؟ : به فاطمه الزهرا (ص) ارادت ، خیلی خاصی داشتند. *: دوبرادربزرگوار شما مدافع حرم بودند درسته مادر چه طور این مسله پذیرفتند : بله درسته، مادرم زنی خیلی مهربون، ودلسوزن وهمچنین ایشون خیلی به اهل بیت ارادت دارند، و خوشحال بودند که از حرم بی بی زینب دفاع میکنند. *: ان شاالله همواره سالم و سلامت باشند : زنده باشید

 *: شهید بزرگوار متاهل بودند یا مجرد : متاهل این اواخر تازه ازدواج کرده بودند *: ایشان چند بار راهی سوریه شدند آخرین وداعتان چگونه بود؟ چند روز قبل از شهادت با شماصحبت کردند؟ : متاسفانه وداع نکردیم، حتی تلفنی نتونستیم حرف بزنیم. ب مدت سه سال ولی نمیدونم چند دوره میشه درحین کمک کردن به، زخمی ها ماشین به روی مین میره که به شهادت رسیدند. *: نحوه شهادتشان چگونه بود . یکی از رفقای مشترکمان تماس گرفت و گفت آقارضا به رفقای شهیدش پیوست. مثل اینکه در آخرین عملیاتش، زخمی‌ها را از جلوی خط می‌آورده و سوار ماشین می‌کرده است. در بین راه، قسمت راست ماشین روی مین ضدزره می‌رود و فقط برادر من شهید و مثل اربابش حضرت ابوالفضل، دو دستش قطع می‌شود.» : درحین کمک کردن به، زخمی ها ماشین به روی مین میره که به شهادت رسیدند.

*: از شهادت شهید بزرگوار چگونه مطلع شدید؟ : من محل کارم بودم که برادر بزرگترم به محل کارم اومدن وگفتند محمدرضا، زخمی شدند و مشهد اوردنشون بعدش که مارو به منزل بردند، به ما گفتند محمدرضا ب شهادت رسیده. *: اگر خاطره ای از شهید بزرگوار دارید لطفا بفرمایید **: خاطره های زیادی، هست ولی یه خاطره خیلی قشنگی که دارم ازشون که خودشون تعریف کردند، گفتند زمانی که سوریه بودند صدای گریه از داخل حرم، می شنیدند ومی گفتند که الان هم که برگشتم، احساس میکنم هنوزم صدای گریه توگوشمه.

*: ایا شهید وصیت نامه ای داشتند اگر بله لطفا بفرمایید و‌متن کامل انرا هم بگذارید : وصیت نامه داشتند ، ولی ما پیدا نکردیم. : مزار شهید بزرگوار کجاست . «قرآن را خیلی دوست داشت. در مغازه سبزی‌فروشی‌اش، قرآنی را که هدیه یک خانواده شهید بود، گذاشته بود و مدام می‌خواند. از وقتی هم که به سوریه رفت، انسش با قرآن و نماز بیشتر شده بود.» : بهشت رضا، مشهد. *: چه توصیه ای به جوانان دارید : دوستی با اهل بیت وحفظ کنند، چون تنها راهی است که ب عاقبت بخیری وصل میشود. *: از خواهر بزرگوار شهید ممنون هستیم که وقت گذاشتند و شهید بزرگوار را مهمان دلهایمان کردند ان شاءالله همه ما بتونیم ادامه دهنده راه و سیره شهدا باشیم وهمچون شهدای بزرگوارمان در همه جهات چشم وگوش مان به فرمایشات حضرت آقا باشه وپیرو ولایت فقیه باشیم الهی آمین شادی روح امام شهدا شهدای گمنام مدافعین حرم و سردار شهید حاج قاسم سلیمانی و شهید محمد رضا یزدانی و صبوری دل خانواده بزرگوار شهید ۱۴گل صلوات

 اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم : خواهش میکنم اجرتون با اباعبدالله *: وظیفه بود ان شاالله شهید بزرگوار قبول کنند ممنونم

  • پایگاه‌ خبری مجمع جهانی خادمین شهدا

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
پایگاه خبری مجمع جهانی خادمین شهدا


این سایت زیر نظر کانون فرهنگی رهپویان شهدای جهان اسلام فعالیت می کند و جهت درج اخبار، بیانیه و مراسمات شهدایی ایجاد شده است.