مصاحبه با مادر بزرگوار شهید سید رضا حسینی _ تیپ فاطمیون ،
شهیدگمنام: با ذکر «یازهرا» به میدان رفته ماییم ما پاسدار حرمت آل عباییم می لرزد از نام بلند فاطمیون هر
روز و شب پیوسته بر خود کوه صهیون شیران میدانهای دشوار نبردیم در رزم دشمن ما همه مردان مردیم سلام علیکم بر عاشقان راه و سیره شهدا امشب مادر شهیدی از دلاور مردان تیپ فاطمیون مهمان ما هستند و دل هایمان را میهمان شهید بزرگوار می کنند باشد پیرو راه و سیره واقعی شهدا باشیم البته خواهر شهید بزرگوار مطالب مادر را تایپ میکنند لطفا خودتان را معرفی بفرمایید بزرگوارچه نسبتی با شهید دارید. سلام بر مادر پهلو شکسته: سلام علیکم زینب سادات حسینی هستم مادر شهید بزرگوار شهیدگمنام: بیوگرافی کوتاهی از شهید بزرگوارربفرمایید سلام بر مادر پهلو شکسته: شهید بزرگوار سید رضا حسینی در تاریخ ۱۳۶۳/۳/۱۷دیده به جهان گشود و در تاریخ ۱۳۹۵/۱۶/۲روح ملکوتی یشان به آسمان پرواز کرد. شهیدگمنام: از دوران کودکی شهید بزرگوار بفرمایید. سلام بر مادر پهلو شکسته: آقا ڔضا در کودکی با مسجد وحسینیه از طریق اهل بیت آشنا شد وخادم اهل بیت و سفره دار بودند. شهیدگمنام: شهید بزرگوار چه مقطعی تحصیل کردند سلام بر مادر پهلو شکسته: ایشان تا سیکل به تحصیل پرداختند و به علت بیماری پدر مجبور به ترک تحصیل و مشغول به کار شدند. شهیدگمنام: مادر جان از خصوصیات اخلاقی و ویژگی های بارز شهید بفرمایید سلام بر مادر پهلو شکسته: اخلاق شهید بسیار عالی و خیلی خنده رو وبشاش بودند که این رفتارشان در افراد مسن نمود بیشتری داشت در فامیل اخلاقش زبان زد عام وخاص بود آقا رضا همیشه مرا با لفظ مادر جان صدا میکردند شهیدگمنام: شغل شهید بزرگوار چه بود سلام بر مادر پهلو شکسته: پس از ترک تحصیل به شغل پدرش بافندگی رفت ولی بعد مدت زمانی به جوشکاری مشغول شدند شهیدگمنام: شهید متاهل بودند یا مجرد سلام بر مادر پهلو شکسته: آقا رضا در سال۹۱ ازدواج کردند شهیدگمنام: شهید بزرگوار چند فرزند دارند؟ سلام بر مادر پهلو شکسته: یک فرزند به اسم سارا سادات شهیدگمنام: خدا حفظشان کند ان شاالله مادر جان شهید بزرگوار در خصوص دفاع از حرم و شهدای مدافع چه نظری داشتند سلام بر مادر پهلو شکسته: ایشان فکر و ذکرشان دفاع از حرم بود به طوری که حتی وعده وعید ها وتهدید های اطرافیان برایش معنایی نداشت او عشق خودش را در نگهبانی از حرم یافته بود وبه معشوق های زمینی چه رفاه و آسایش و چه خانواده توجه نداشت شهیدگمنام: ایا شما راضی بودید که راهی سوریه شوند. سلام بر مادر پهلو شکسته: از هنگامی که شهید قصد سفر کردند من از ته دل راضی بودم وحتی ایشان را تشویق کردم که هرچه زودتر عازم شوند و۳بار هم به نیابت من برای دفاع برو شهیدگمنام: ماجرای نذر هفت باره شهیدبزرگوار برای دفاع از حرم چه بود. سلام بر مادر پهلو شکسته: شهید در مرتبه اول درشعبان ۹۴اعزام شد و پس از یک ماه با اصابت ترکشی به ناحیه گوش سمت چپ مجروح شد وبه علت این ترکش باعث لکنت زبان شدند درهمان لحظه اصابت به بی بی گفته بی بی جان خیلی زوده من نذر کردم هفت بار به پابوس شما بیایم و مدافع حریم تان باشم و در مرتبه چهارم به سعادت رسید. شهیدگمنام: نیمههای شعبان سال ۱۳۹۴ بود که سیدرضا برای اولین بار اعزام شد. هر بار که تماس میگرفت میگفت به نیابتتان نماز خواندم و زیارت کردم، خیلی خوشحال میشدم. هر بار گریه میکردم میگفت مادر شما از من ناراضی هستی؟ میگفتم نه من از شنیدن صدایت اشک شوق میریزم. ۲۵ روز گذشت که با گوشی خودش تماس گرفت. نمیتوانست صحبت کند. انگار لکنت زبان گرفته بود، گفت: مادر مادر الو الو … درست نمیتوانست حرف بزند. گفتم: یا ابالفضل چه شده آقا رضا؟… که گوشی را کسی دیگر گرفت و گفت: مادر آقا سید سالم است و فقط لکنت زبان دارد نمیتواند حرف بزند. موج او را گرفته است. نگران نباشید. الان در بیمارستان تهران هستیم. ما هم بلافاصله خودمان را به آدرسی که دادند رساندیم. ترکشی کنار گوشش خورده بود که با عمل خارجش کرده بودند. پسرم تقریباً بعد از هفت روز مرخص شد. برخی وقتی میدیدند سید نمیتواند صحبت کند او را به تمسخر میگرفتند و میخندیدند. اما خدا شاهد است سیدرضا هیچ اعتراضی نمیکرد. حتی خم به ابرو نمیآورد. حال و احوالش تغییر کرده بود. تعدادی از دوستانش وقتی فهمیدند او برای دفاع از حرم رفته، مسخرهاش میکردند و میگفتند ما مهاجر هستیم. دفاع از حرم به ما مربوط نمیشود. اما سیدرضا در پاسخشان میگفت:مسلمان که هستیم. سیدرضا بعد از سه ماه که زیر نظر دکتر بود، خوب شد. دوباره چکاب داد. میخواست برود چکاب گفت مادر برایم دعا کن مشکلی نباشد. گفتم چطور؟ گفت وقتی ترکش خوردم به حضرت زینب (س) گفتم اینقدر زود!من حداقل هفت نوبت باید بیایم. هفت نوبت میخواهم مدافعت باشم. الان خیلی زود است که از جبهه خارج شوم. نذرکردم که مشکلی نداشته باشم.کمی بعد برگشت خوشحال بود و میگفت خود حضرت زینب (س)شفایم داد. برای همین مجدد راهی شد. قبل از رفتن تا نیمههای شب برایم از منطقه گفت از مردم مظلوم و مسلمان سوریه از غربت حرم. اما در آخر گفت رضایت شما خیلی مهم است. اگر شما رضایت نداشته باشید خدا شاهد است که پا از خانه بیرون نمیگذارم. جنگ و زیارت و همه چی به کنار اگر شما از من راضی نباشید خدا از من راضی نمیشود. اینقدر از شرایط سخت مردم آنجا گفت که راضی شدیم حتی گفتم مادر انشاءالله که بحق حضرت زینب(س) عمرت به دنیا باشدکه هفت بار نذرت را برای دفاع از حرم ادا کنی. ما خانمها که اجازه نداریم برویم سه بار هم به جای من برو بشود ۱۰ بار . از اخرین لحظه خداحافظی با شهید بزرگوار بفرمایید چگونه بود. : سلام بر مادر پهلو شکسته: در هنگامی که میخواستن بروند در خانه باهم خداحافظی کردیم که من و همسرش وفرزندش بودیم وسپس در جلوی در سارا را به آغوش کشید وزر گلویش را میبوسید بعد با همسرش روبوسی کرد گردنش را کج کرد ودرحال که دستش در دست همسرش بود گفت حلالم کن تا سر کوچه رفت دوباره برگشت وآمد دیت مرا بوسید وحلالیت گرفت آن لحظات برایم سخت تر از زمانی که پیکرش رادیدم بود. شهیدگمنام: مادر جان از آخرین تماس شهید بفرمایید چه توصیه ای داشتند. سلام بر مادر پهلو شکسته: آقا رضا زنگ زدند وگفتن مادر جان حلالم کن که آخر عمری عصای دستت نشدم و بارسگنین همسر وفرزندم را به شما سپردم به رضا گفتم ان شاءالله که برمیگردی و همسر وفرزندت راتحویل میگیری شهید گفت مادرماجایی هستیم که راه برگشت ندارم ان شاالله که به سعادت میرسم در منطقه خان طومان درشب عملیات طبق رسم تیپ فاطمیون دست های خود را حنا کرده با این عقیده فردا روز عروسی است فردای آن روز ترکشی به دستشان اصابت میکند چفیه ی خود را از گردن درآورده وباآن دستش را محکم می بندد هرچه فرمانده میگوید شما مجروح هستید وباید برگردید عقب شهید اثرار داشت که ببینید استخوان هایم سالم است ومیتوانم اسلحه به دست بگیرم به جنگیدن خود ادامه داد انقدر به جلو رفت که دیگر با چشم قابل رؤیت نبود و پس از زمانی فرمانده با دوربین میبیند وبادودستی به سرش میزند که ای واای سید به شهادت رسید. شهیدگمنام: شهید بزرگوار بعد شهادت کفار داعشی پیکرش را کشان کشان بردند درست مادر جان ماجرای خوابتان چه بود امکانش هست تعریف بفرمایبد سلام بر مادر پهلو شکسته: حدود چهار هفته بود که از شهید بی اطلاع بودم خیلی نگران وناآرام بودم شب خواب دیدم که سه آقا از در آمدند داخل نیم خیز شدم که بلند شوم گفت خانم بلند نشوید گفت شما مادر سید رضا هستید گفتم بله گفت سید رضا شهید شد نگران نباش وقتی بیدار شدم ساعت ۳ نیم شب بود شهیدگمنام: ایا شهید وصیت نامه ای داشتند اگر بله لطفا بفرمایید ومتن کامل انرا هم بگذارید سلام بر مادر پهلو شکسته: بله ایشان در اوایل که ازم شندند در وصیت نامه شان نوشتند نماز قضا و روزه قضا ندارم نه از کسب بدهکار ام نه طلبکار میروم و همسرو فرزند ام رو اول به خدا و دوم به مادرم میسپارم شهید گفته بودند وصیت نامه اصل ام را با پیکر ام میاورند اما بعد از آن که پیکر و کوله پشتی اش را آوردند وصیتی همراهش نبود شهیدگمنام: مزار شهید بزرگوار کجاست سلام بر مادر پهلو شکسته: در شهدای خلدبرین شهر یزد شهیدگمنام: اگر خاطره ای از شهید بزرگوار دارید لطفا بفرمایید سلام بر مادر پهلو شکسته: بهترین خاطره ای که از شهید دارم هنگامی با شهید به مزار پدرش رفتیم دستش را به سمت مزار شهدا کرد وگفت مادر جان ان شاءالله به زودی مرا به این جا میآورند وشما این جا سهم دار میشوید شهیدگمنام: مادر جان چه توصیه ای به جوانان دارید سلام بر مادر پهلو شکسته: از همه ی جوانان خواهش میکنم راه امام شهدا و شهدا رو ادامه بدن و جا پا ی آنان بگذارند و خون آنان را پایمال نکند از دختران و زنان خواستارم با حفظ حجاب وحیا از حضرت زهرا تاسی بگیریند و پشت ولایت فقیه باشند شهیدگمنام: بسیار ممنونم از شما خواهر بزرگوار شهید ومادر عزیز که وقت گرانبهایتان را در اختیار ما گذاشتید وشهید را مهمان دل های ما کردید شادی روح امامشهدا شهدای گمنام مدافعین حرم خصوصا شهدای تیپ فاطمیون و شهید حسینی بزرگوار و صبوری دل مادر عزیرشان صلوات سلام بر مادر پهلو شکسته: خواهش میکنم از زحمات ولطف های بی اندازه تان که نسبت به مادارید
- ۹۷/۱۱/۲۱